برای دانلود رمان صحرا به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان صحرا از سارا.ص :
تا به خودم بیام دانیال منو کشید سمت خودش و لبمو بوسید کوتاه بود… داغ بود ….اولین بارم بود باورم نمیشد
دلم میخواست دستمو بلند کنم و بزنم زیر گوشش
عصبانی بودم نگاهم به دختره افتاد که با چشمای اتیشی به ماخیره بود
دانیال ازم جدا شد
لبشو تر کرد اما من ماتم برده بود
هیچی نمیتونستم بگم سنگینی نگاهه بقیع رو روی خودم حس میکردم
سرمو بردم نزدیک گوش دانیال وگفتم
+….باور کرد خیالت راحت منو ببر خونه
-…صحرا
+…یه کلمه دیگه ادامه بدی همه چیو بهم میزنم.
برای دانلود رمان صحرا کلیک کنید