برای دانلود رمان همتای شب به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان همتای شب از فرخنده موحدراد :
با حس سایهای بالای سرش، سر بلند کرد و نگاهش را به چشمان دریایی کسی دوخت که تمام عمر نداشتش؛ اما قدر همان بیست ماهی که بود، بودنش آرام جانش شده بود. به قصد برخاستن تکانی به خود داد؛ اما هومن ...
برای دانلود رمان لالایی برکه به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان لالایی برکه از فرخنده موحدراد :
_برکه!
با دلخوری صدایم زده بود. چقدر دلتنگ این لحن طلبکارانهاش بودم! سعی کردم چشمانم نلغزد و صاف به نگاهش زل بزنم. اخمش را بیشتر کرد و گفت:
_بیانصاف نباش!
پوزخندی زدم. از چه حرف میزد؟! از چیزی که نه خودش داشت و نه ...