- 1 ژوئن 2024
- دستهبندی نشده
برای دانلود رمان خیال لبخندت به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان خیال لبخندت از دلآرا دشتبهشت :
بیاید نگاهی بندازیم به شروع جدیدترین اثر دلآرا دشتبهشت، رمان خیال لبخندت :
فصل اول:
پاهایم را زیر صندلی بههم پیچاندم و کف دستم را با حرص به مانتوام کشیدم. عرق لعنتی! نباید هول میکردم، نباید خراب میکردم، من به این کار نیاز ...
- 1 ژوئن 2024
- دستهبندی نشده
برای دانلود رمان عروسک به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان عروسک از دلآرا دشتبهشت :
چشام چرخید به در چوبی کنارم. دری که سعی میکردم تا جای ممکن ازش دوری کنم. اما در نهایت روزی یه بار باهاش روبرو میشدم. یعنی فرار از احوالپرسی با بابابزرگ یه جورایی ناگزیر بود. دستمو جلو بردم تا به در ضربه بزنم. ...
- 1 ژوئن 2024
- دستهبندی نشده
برای دانلود رمان شوخی به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان شوخی از دلآرا دشتبهشت :
لبمو به دندون گرفتم تا بغضم نشکنه. همین مونده بود جلوی علی بیرقی گریه کنم تا سوژه عالمم کنه. اگر پیاده میرفتم احتمالا تا الان رسیده بودم به یه جایی! دستمو روی دستگیره در گذاشتم. هنوز تا غروب کامل آفتاب وقت داشتم. اما ...
- 1 ژوئن 2024
- دستهبندی نشده
برای دانلود رمان طلوع نزدیک است به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان طلوع نزدیک است از دلآرا دشتبهشت :
بیایید نگاهی بندازیم به شروع رمان طلوع نزدیک است اثر دلآرا دشتبهشت :
پاهایم را کمی بلند می کنم و پتو را زیر آن می برم. نمی دانم هوای اتاق سرد است یا هوای دلم!
دکمه های سرآستینش را می بندد ...
- 1 ژوئن 2024
- دستهبندی نشده
برای دانلود رمان حس مات به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان حس مات از دلآرا دشتبهشت :
با لحنی جدی گفت:
- ظهر تو بنگاه از چی حرف می زدی؟
سرم را پایین انداختم و گفتم:
- می خوام بدونم با نیما چه چیزهایی به هم گفتین؟!
- نیما باهات حرف زده؟
نگاهم را تا چشم های جدی اش بالا آوردم. لحن جدی ...