رمان هیژا یک رمان فروشی در حال انتشار است که بصورت هفتگی توسط نویسنده یعنی خانم مهری هاشمی در اپلیکیشن باغ استور بروزرسانی و آپدیت می شود.
موضوع اصلی رمان هیژا
در رمان هیژا قرار است داستان انتقامی سخت از کسایی که زندگی ژیار (هیژا) رو نابود کردند رو بخونیم و لذت ببریم.
هدف نویسنده از نوشتن رمان هیژا
هدفم از نوشتن رمان هیژا ایجاد سرگرمی و لذت بردن از خوندن رمان است.
خلاصه رمان هیژا
رمان هیژا روایت زندگی ژیار راشد است. مردی از تبار کُرده که برای حفاظت از مادر و برادرش در مقابل پدر مستبدش به اجبار مجبور به قبول شغل اجدادیشون میشه.
شغلی که به جز و مرگ و خون هیچ چیز دیگه ای نداره، طی یک اتفاق واسه نابودیش اقدام به قتلش میکنن که همسر و فرزندش کشته میشن، ژیار به کما میره و بعد از اون داخل یه آسایشگاه روانی بستری میشه با اومدن ماهلین و دیدن ژیار روند داستان شکل میگیره و ادامه رمان هیژا …
مقداری از متن رمان هیژا
مثل هر روز روی صندلیهای انتظار ایستگاه مترو به انتظار نشسته بودم.
دستهام رو زیر بغلم پنهون کردم و سرم رو تو یقهی خزدار پالتوی طوسی رنگم فرو بردم تا خودم رو کمی از سرمای جنون وار اوایل دی ماه در امان نگه دارم.
باد میوزید و زمستون قدرتش رو بیشتر از هر وقت دیگه، تو این ساعت صبح به رخ مردمی که هر کدوم واسه انجام کاری رخت خواب گرم و نرمشون رو ترک کردن میکشید.
واسه گرم کردن بینی یخ زدهم، بخار دهنم رو تو همون یقهم بیرون دادم و گرماش فقط واسه چند ثانیه یه حس خوب رو توی رگهام جاری کرد و باز سرما بود که انتظار رسیدن قطار رو سخت تر کرد.
کمی به جلو خم شدم تا به مسیر اومدن همیشگی قطار نگاهی بندازم.
مرد قد بلندی دقیقاً تو تیررس دیدم قرار داشت و من واسه دیدن گردن کشیدم اما فایده ای نداشت.
خواستم دهن باز کنم اما صدای تلفنم این شانس رو ازم گرفت که احتمالاً بهش بتوپم تا کمی کنار بره.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.