رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

دانلود رمان صحرا از سارا.ص

  • 1 جولای 2024
  • دسته‌بندی نشده
دانلود رمان صحرا از سارا.ص

دانلود رمان صحرا از سارا.ص

دانلود رمان صحرا از سارا.ص

موضوع اصلی رمان صحرا :

ازدواج اجباری

 

مقداری از متن رمان صحرا :

تا به خودم بیام دانیال منو کشید سمت خودش و لبمو بوسید کوتاه بود… داغ بود ….اولین بارم بود باورم نمیشد
دلم میخواست دستمو بلند کنم و بزنم زیر گوشش
عصبانی بودم نگاهم به دختره افتاد که با چشمای اتیشی به ماخیره بود
دانیال ازم جدا شد
لبشو تر کرد اما من ماتم برده بود
هیچی نمیتونستم بگم سنگینی نگاهه بقیع رو روی خودم حس میکردم
سرمو بردم نزدیک گوش دانیال وگفتم
+….باور کرد خیالت راحت منو ببر خونه
-…صحرا
+…یه کلمه دیگه ادامه بدی همه چیو بهم میزنم.

***

لباسمو توی تنم  صاف کردم  صورتمو  برای بار اخر چک کردم  هنوز عروس و  داماد نیومده  بودن

دستام  انگاری توی فریزر  بودن  تمام  اعتماد بنفسی که توی این مدت  جمع کرده  بودم  از بین رفته  بود

نیم ساعتی بود  تواتاق پرو  سعی داشتم خودمو  جمع کنم  و برم  بیرون

نفس عمیقی کشیدم  و اشکامو  عقب فرستادم  اومدم  بیرون   همون  لحظه  یکی خبر داد  که عروس و داماد  اومدن  بین شلوغی دنبال بهار گشتم و بالاخره پیداش کردم

تنها کسی بود که  میدونست تو  قلب من چخبره

دستموگرفتوگفت

-…خوبی صحرارنگت  پریده

+….خوبم بیابریم

قدم  اول و که  برداشتم  دیدمش  بااون کت مشکی چقدر جذاب شده بود …

سرمو تکون دادم تااین افکارو ازذهنم دور کنم …

بس کن صحرا….اون دیگه مال تونیست نباید بهش فکر کنی

به هرجون کندنی بود رفتم جلو لبمو گاز گرفتم تابتونم جلوی ریزش اشکامو بگیرم

عموسهراب یه گوسفندآورد و جلوشون سربرید

بااسفنددودست و کل بالاخره اومدن داخل

چقدر احمق بودم که فکر میکردم بجای بهناز دستای من میتونه رو بازوی سیاوش باشه

نگاهمو ازشون گرفتم و سرمو برگردوندم و بادانیال چشم توچشم شدم

اون میدونست … فهمیده بود … پوزخندواضحی بهم زد و اومدکنارم بازومو تودستش گرفت و گفت

-….داری غش میکنی دختر بیابشین

اینکه دیوونگیمو به روم نمیاورد خوب بود !

سیاوش دست بهناز رو گرفت و مشغول رقصیدن شدن

انگاریه خنجر داشت توی قلبم فرو میشد مجبوربودم لبخندبزنم

اما هرلحظه انگارقلبم داشت پاره میشد… حتی بهارهم داشت باهاشون میرقصید اونم منو فراموش کرده بود

بلندشدم دنباله لباسمو جمع کردم تهه باغ یه نیمکت بود هیچکس اینجانبود روی نیمکت نشستم

قلبمو چنگ زدم تایکم از سوزشش کم کنم  نتونستم جلوی خودمو بگیرم و اشکم سرازیر شد

یه قطره دو قطره  سیلاب اشک بود … انقدر قلبم درد داشت که حتی بااین اشکام اروم نمیشد … صدای پایی اومدوبعددانیال که داشت صدام میکرد

-….اینجاچیکارمیکنی؟ تواین سرما

+…خوبم

-….مشخصه

سیگارروشن  کرد دستشو  توی جیبش فرو کرد  و دودشو داد  بیرون

-…چرابه سیاوش نگفتی ؟

اشکامو پس زدم  و گفتم

+…من  گدایی عشق  نمیکنم

-…اگه گفته بودی شاید تو جای بهناز بودی

+….مهم  نیست  ازامشب دیگه مهم  نیست

این قراری بود  که  باخودم  گذاشته  بودم   اون  دیگه  متعلق به یکی دیگه  بود  دیگه  سهم  من  نبود   عشقشو  باید از قلبم بیرون  مینداختم

-….بیا بریم داخل یخ میکنی

+…برو منم  میام

شونه  ای بالا انداخت  و رفت

وارد سرویس شدم  و ارایشمو  چک  کردم  و بیرون  اومدم   تااخرمراسم بهنازداشت  میرقصید  و گاهی سیاوش هم  همراهیش میکرد

لباسامو  برداشتم  و ثانیه اخر بهار صدام  کرد   باهاش خدافظی کردم  و بیرون  اومدم

اکثر ماشین ها رفته  بودن

وارفته  گوشیمو  برداشتم  تابه بابا زنگ  بزنم   بااین لباس بلندو این پاشنهاراه  رفتن  برام  سخت بود   صدای بوق ماشینی باعث شد سرمو بیارم بالا

-…صحرابیابریم

چاره ای نداشتم  سوار ماشین  دانیال  شدم  و حرکت  کردیم   چه  وضع  اسف باری بود  ..   داشتم عشقمو برای رفتن  به حجله  همراهی میکردم

اکثرا رفته  بودن  و یه تعداد کمی مونده بودن  از ماشین پیاده شدم

به رسم  احترام  سیاوش ازهمه  تشکر کرد  به من  رسید  بهم  نگا  کرد

از نگاهش داشتم اب میشدم دانیال  پشت سرش بود  بهش نگاه  کردم  تا بتونم  خودمو کنترل  کنم

نتونستم  بیشترازاین  خودمو کنترل  کنم و قطره  اشک مزاحمی روی گونم  نشست

این  اشک  ازدرد  عشق بود از درد  جدایی بود   ولی همه  گذاشتن  به حساب اشک  شوق   برای پسردایی که  بیشتر از یه پسردایی بود  برام  …

من عاشقش بودم همه  میگفتن  بخاطر دوس داشتن  سیاوشه  ….میگفتن  صحرا سیاوشو مثل  برادرش میدونه  …

 

رمان صحرا به صورت تکمیل شده از سایت و اپلیکیشن رمان خوانی باغ استور قابل تهیه و مطالعه می باشد. لازم به ذکر است این رمان رایگان نیست و با رضایت نویسنده فقط در باغ استور منتشر شده است و سایت های دیگر رمان اجازه ی انتشار فایل کامل این رمان ندارند. به همین منظور در سایت رمان دوست فقط فایل عیارسنج رمان صحرا منتشر می شود.

 

مطالب مرتبط:

دانلود رمان روژیار از سارا.ص

برای دانلود رمان صحرا از سارا.ص کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
مطالب مرتبط
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.