رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

دانلود رمان در از مریم پیروند

  • 1 جولای 2024
  • دسته‌بندی نشده
دانلود رمان در از مریم پیروند

دانلود رمان در از مریم پیروند

دانلود رمان در از مریم پیروند

توضیحات مهم رمان در

برای دانلود رمان در به قلم مریم پیروند نیاز است که ابتدا وارد اپلیکیشن باغ استور شوید و با جستجوی نام آن یا نام نویسنده به صفحه رمان دسترسی خواهید یافت. مطالعه این رمان تنها در این اپلیکیشن مجاز است و نویسنده این اثر اجازه ی انتشار رمان در را بصورت انحصاری و اختصاصی به باغ استور داده است.

موضوع اصلی رمان در

رمان در سرگذشت زنی است که خیانت دیده و از همسرش جدا شده و همچنین سر گذشت مردی که از بچگی شاهد جنگ و جدال خانواده‌ اش بوده و فرزند طلاق هست…
این دو در مسیر هم قرار می گیرن، با کوله‌ باری از ترس‌ های درمان نشده…

و آیا “عشق” می‌تونه به تنهایی راه درمان باشه؟

هدف نویسنده از نوشتن رمان در

هدفم از نوشتن رمان در نشان دادن، نتیجه‌ ی رفتار پدر و مادر ها در زندگی شخصی و آینده فرزندان، از قبیل بحث‌ های خانوادگی، فحاشی و طلاق، که در آینده باعث ترس و نداشتنِ اعتماد به نفس و حتی بروز مشکلات روحی و روانی در عملکرد رفتارِ فرزندان می‌شه.

پیام های رمان درمهم ترین پیامم در رمان در نشان دادن گذشت، فداکاری، شناخت نسبیِ آدم‌ ها قبل از قضاوت و احترام به عقاید و فرهنگِ آدم‌هایی که با ما متفاوتن هست.

خلاصه رمان در

در رمان در میخوانیم؛

اردوان مجد مردی که بعد از مرگِ برادر و زن‌ برادرش حضانتِ فرزندشون رو قبول می‌کنه…

از این رو خانواده‌ ی زن برادرش قصد دیدنِ نوه‌ شون رو دارن ولی اردوان بخاطر کینه‌ ای که از درسا، خواهرِ کوچکترِ زن برادرش داره، اونارو از دیدنِ نوه‌ شون منع می کنه و فقط در یه صورت این اجازه رو بهشون می‌ده که درسا با شرط‌ هایی که اردوان پیش روش می‌ذاره موافقت کنه….

 

 

مقداری از متن رمان در به نویسندگی مریم پیروند

نمی‌تونستم پیش مامان درست باهاش حرف بزنم اونم با وجود چیزهایی که اون بهم می‌گفت و انتظاراتی که ازم داشت.
مامان که به طرف آشپزخونه رفت، بلند شدم و گوشیم رو برداشتم ودر حین گرفتن شماره‌اش رفتم توی اتاق و در رو بستم.
بوق‌ها یکی یکی توی گوشم نشستن و کمی بعد صدای دورگه‌ و زمختش که گفت:
– بله؟
– الو، الو اردوان…
– هوم؟ چیه؟
– بابام اومده بود اونجا؟
با مکث گفت:
– رفتن.
– پناه رو دادی بهش؟
– چرا باید بدم؟
– ما حرف زدیم با هم…
– حرف زدیم درست، مگه تو سرِ قولت موندی که من بمونم، برای چی باید بچه رو بفرستم تو خونه‌ای که هیچ‌کس‌و نمی‌شناسه؟ حتی اگه می‌خواستم بذارم بیاد، صدسال می‌دادم بابات بیارتش…
– منو که می‌شناسه، هوم؟ اینکه بابا یا مامانمو نمی‌شناسه به لطفِ توئه که نتونستن تو این یکسال نوه‌شونو ببینن.

رمان های مشابه : دانلود رمان آخرین غروب پاییز

دروغ می‌گه… پناه هم مامانمو یادشه، هم بابام‌و…
این بچه تا چهارسالگی تو بغل مامان و بابام بزرگ شده، فقط یکساله که اینجوری بیچاره‌مون کرده و نذاشته ببیننش…
– خب حالا که چی؟ من پشیمون شدم، نمی‌ذارم پناه بیاد اونجا.
به هول و ولا افتادم و خفه شدم گفتم:
– اردوان، اردوان، من که گفتم میام… پس دیگه دردت چیه، یه راه گذاشتی جلو پام می‌گی یا میای، یا نمی‌ذارم پناه رو ببینین… مگه چاره ی دیگه‌ای هم دارم؟

* برای دانلود رمان در از مریم پیروند به انتهای صفحه مراجعه کنید *
– دیروز گفتم بیا، نیومدی.
با صدای حرصی و پر از خشم گفت… اما آروم بود، هر چند آروم بودنش رو هم دیدم، مثل طوفان می‌مونه که یهویی فوران می‌کنه.

مردمک‌هام رو توی حدقه چرخوندم و به بالا نگاه کردم…
اگه بخاطر مامان و بابا نبود، خودمو کوچیک نمی‌کردم تا این مرتیکه‌ی روانی اجازه‌ بده، حداقل با این بهونه هفته‌ای یک روز پناه رو ببینیم.
– میام… دیروز نشد بیام، ولی حتما میام من بهت قول دادم، سر حرفمم هستم.
– دیگه لازم نیست… از همون اول به راه نبودی… فرصتت تموم شد، می‌خواستی بیای پای حرفت می‌موندی… یکسال نه، شیش ماه نه، تا‌کِی می‌خواستی فکر کنی.
– تو هدفت فقط کوچیک کردنِ منه… می‌خوای منو…

برای دانلود رمان در از مریم پیروند کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
مطالب مرتبط
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.