برای دانلود رمان پرنیان شب به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان پرنیان شب از پونه سعیدی :
از بین پرده اتاق دیدمش. حق با سیامند بود، خالکوبی دقیقا همون بود. اما رو تن یه دختر؟ از رفتارش مشخص بودم هیچی نمیدونه. چندبار موهای مشکیش رو کنار زد و به خالکوبی تو آینه خیره شد. حتی روی خالکوبی دست کشید، اما چطوری ممکنه هیچی ندونه؟! باید میفهمیدم اینجا خونه کیه. از رو درختی که بودم آروم پایین پریدم. پیرمردی که داشت از کوچه رد میشد با تعجب نگاهم کرد. لبخندی زدم و به سمت ماشین رفتم. از رانندگی تو شلوغی متنفرم، اما تو روز روشن چاره دیگه ای نیست! زنگ زدم به سیامند، مهم نیست دختره! مهم اینه حالا که بعد اینهمه سال کسی پیدا شده که این خالکوبی رو داره، باید مال ما بشه!
برای دانلود رمان پرنیان شب کلیک کنید