رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان نسپارم دل

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان نسپارم دل

برای دانلود رمان نسپارم دل به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان نسپارم دل از دل‌آرا دشت‌بهشت|مهسا رمضانی :

پشت سر او که در حال قفل کردن در سیگار به دست داشت، ایستادم.
ــ ببخشید جناب.
کلید را بیرون کشید و به سمتم چرخید. چشمان نافذش را با بی‌حیایی به چشمانم دوخته بود. با اینکه به خاطر قدرت نگاهش قالب تهی کرده بودم، برای اعتماد به نفس بیشتر، دست به سینه شدم.
ــ حواستون هست که دارید توی آپارتمان زندگی می‌کنید؟
یک ابرویش را بالا فرستاد.
ــ خب!… که چی؟
از پررویی‌اش جا خوردم. البته ابهت صدای کلفت و خش‌دارش در جاخوردنم بی‌تاثیر نبود. ابرو و مویش ترکیبی از بور و قهوه‌ای بود و چشم‌هایش عسلی روشن. ولی نگاهش نافذ بود. ابرو در هم کشیدم و صدایم کمی بالا رفت.
ــ تازه می‌گین خب که چی؟ جدای از سر و صدای زیادتون، حالا دارین تو پاگرد سیگار می‌کشین؟ لازمه که بهتون فرهنگ….
جمله در دهانم یخ زد؛ چون با گام بلندی به سمتم جهید و من از ترس خودم را به دیوار کنار در واحد خودم کوبیدم. توی صورتم بُراق شد.
ــ خوب گوشاتو وا کن جغله! خیلی دارم مراعات می‌کنم که نمی‌زنم شَتکت کنم.
در حالی‌که به سختی نفس تند شده‌ام را کنترل می‌کردم، گفتم:
ــ مثلا می‌خوای چه غلطی کنی؟
دستی که سیگار بین انگشتانش گرفته بود را بالا آورد. متعجب و ترسیده ابتدا نگاهم را به دستش و دوباره به چشمانش دوختم.
سیگار را بین انگشتانش ‌چرخاند:
ــ خیلی شجاعی که با این قد و قواره‌ت زبون‌درازی می‌کنی. یا جیگر شیر داری..‌‌.
صورتش را نزدیک‌تر کرد و پچ‌پچ‌کنان گفت:
ــ یا….کوری!
سریع و محکم سیگارش را به دیوار کنار صورتم کوبید. از ترس خودم را جمع کردم.
کمی عقب کشید و ادامه داد:
ــ اما من کور نیستم… طرف مقابلمو می‌بینم… با اعصابم ور بره حالشو جا می‌آرم.

 

برای دانلود رمان نسپارم دل کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.