برای دانلود رمان طغیان به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان طغیان از راضیه درویش زاده :
-یاس!
بی قرار لب باز کرد تا بگوید “جانم” که لب های گرمِ یزدان روی لب هایش نشست.
نفس در سینه اش حبس شد، ناباورانه به چشم های بسته ی یزدان چشم دوخت.
به خودش آمد به سرعت یزدان را به عقب هول داد، بدون لحظه ایی درنگ برگشت و از اتاق بیرون زد.
در آن حالِ هوا نبود، نه اطرافش را می دید و نه صدای حنانه که پشت سرش صدایش میزد. فقط می دوید تا زودتر از آن خانه بیرون برود.
از در بیرون زد اما سرعت دویدنش را کم نکرد، به هر کس که جلوی راهش بود تنه می زد و می گذشت اما برای یک لحظه هم صحنه ی چند لحظه قبل از ذهنش نمی گذشت..
برای دانلود رمان طغیان کلیک کنید