رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان شوخی

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان شوخی

برای دانلود رمان شوخی به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان شوخی از دل‌آرا دشت‌بهشت :

لبمو به دندون گرفتم تا بغضم نشکنه. همین مونده بود جلوی علی بیرقی گریه کنم تا سوژه عالمم کنه. اگر پیاده می‌رفتم احتمالا تا الان رسیده بودم به یه جایی! دستمو روی دستگیره در گذاشتم. هنوز تا غروب کامل آفتاب وقت داشتم. اما هنوز به دستم تکون نداده بودم که حضور کسی رو درست کنار صورتم حس کردم.
یه نفر… از فاصله بین در و صندلی من صورتشو جلو کشیده بود… تا این حد نزدیک… آب دهنمو قورت دادم.
– خوابم برده بود؟
علی بود که این سوالو پرسید. دستمو از در دور کردم و بهش نگاه کردم. وقتی دید جواب نمیدم به صورتم زل زد.
– حالت خوبه؟
خوب؟ داشتم قالب تهی می‌کردم. یه نفر که قطعا روح اون دختر نبود بیخ گوشم نفس می‌کشید… سایه‌شو میدیدم… دندون‌قروچه اش رو میشنیدم… نامزدم ازم بیخبر بود. استرس وحشتناک واکنش سپهر رو هم داشتم. میتونستم خوب باشم؟ بغض کردم.
– آقای بیرقی… از اینجا که برگردم مستقیم میرم سراغ حراست.
ابروهاش بالا پرید.
– جان؟
اشک چشمامو تار کرد.
– من… من خبر دارم که شما منو با برنامه کشوندین اینجا.

 

برای دانلود رمان شوخی کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.