رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان سمرا

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان سمرا

برای دانلود رمان سمرا به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان سمرا از الف_صاد (الهام صفری) :

-بیا بابا ببر بالا ….برو حمام و دستت رو زیر آب گرم خوب ماساژ بده…
سمرا «چشمی»گفت و از پله ها بالا رفت.از پیچ پله که گذشت ،متانت خانم دست به سینه و طلبکار منتظر توضیح گردید.
جمشید به طرف اتاقشان رفت و در همان حین گفت:
-چیه؟؟؟کاری که باید تو و پسرت می کردید و کوتاهی کردید، من امروز انجام دادم .
متانت خانم به دنبالش به اتاق رفت و در را بست و به پشت در تکیه داد:
-چیکار باید می کردیم؟؟؟جمشید تو این دختر رو پر رو می کنی !اینو رو بدی میاد رو سرمون سوار میشه ها!!!
-نه خانم !اشتباه نکن!!این دختر فقط محبت می خواد…..چطور تو راضی میشی؟؟؟یه دختر نوجوون رو مثل یه عروس خانواده دار ببینی؟؟؟بی کس و غریب اومده تو خونه ی ما…..سه هفته اس اینجاست….یه تیکه لباس نخریدی براش…..اون شازده تم که فقط به فکر اینه که اتاقش رو باهاش یکی کنه! نگفتین سرده یه پالتو بگیریم…..دو تیکه لباس بگیریم دلش خوش شه! فقط هی ایراد گرفتین اینو اینجور بگو اونو اونجور بکن….
متانت با کلافگی روی تخت نشست و نالان گفت:
-جمشید…..من نمی تونم این دختر رو به عنوان عروس قبول کنم!دنبال یه راهیم که از سر ِ پسرم وازش کنم ….اونوقت تو میگی بردارم همراهم ببرمش تو کوچه و خیابون خرید کنه!
-خانمم !!این حرفا رو نزن!میدونی اگه تو اینا رو بگی و بیژن به کله اش بزنه طلاقش بده این دختر چه سرنوشتی در انتظارشه؟ اتفاقی ِ که افتاده. بذار اینا چند صباحی با هم زندگی کنند ….اگه خودشون به این نتیجه رسیدند که نمی تونن همو تحمل کنند ،اون یه حرفه جداگونه اس…

 

برای دانلود رمان سمرا کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.