برای دانلود رمان رستاخيز به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان رستاخيز از نون قاف :
-فردا می بينمت آكو.
-از فردا صحبت كردن جسارت می خواد، می دونی ؟
منتظر حواب من نشد و گفت :
-هيچ كس نمی تونه واسه فردا تضمين بده. هيچ كس نمی تونه واسه ديدن طلوع فردا يقين بده.. از فردا حرف زدن جسارت می خواد.. چون داری يه اميد بزرگ می دی.. يه چيزی كه شبو به خاطرش سحر كنه.
-فردا مي بينمت آكو.
من آدم خوش قوليم راز. تو هم باش. اگه قول مي دي، پاش بمون.
-فردا می بينمت آكو.
-حرفا وزن دارن.. هر كدوم اندازه ی وزنشون مسئوليت دارن. وزن فردا زياده، سنگينه.
لبخند زدم :
-فردا می بينمت آكو.
-فردا ؟
-فردا..
-پس بساط چای و قهوه ی اول صبح به راهه ؟
-به راهه..
پيشونيش رو به پيشونيم چسبوند و نجوا كرد :
-فردا می بينمت راز…
برای دانلود رمان رستاخيز کلیک کنید