برای دانلود رمان دو جلدی محکمه به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان دو جلدی محکمه از راضیه درویش زاده :
چشم هایش به تاریکی و بو ی نم اتاق کوچکی عادت کرده بود که در
صدای در آهنی اتاق رعشه به تنش انداخت. دست به زمین زد و از
جایش بلند شد.
-چی از جونم می خواید؟
برق اتاق روشن شد، از روشنی اتاق چشم هایش اذیت شد و
سرش را پایین انداخت.
حامد نیش خندی زد خم شد سین ی
غذا را کنار پای نفس گذاشت.
کم و بیش از دلیل زندانی شدن نفس در این اتاق خبر داشت و هر
چه می گذاشت دلش را بیشتر صابون میزد که با فرمان آقایش یه
دل سیر خوشی کند با این دختر چموش..
نگاهش را با لذت به سر تاپای نفس گرداند و بالاخره لب گشود.
-عجله نکن بالاخره می فهمی .
برای دانلود رمان دو جلدی محکمه کلیک کنید