رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان حکم امیر

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان حکم امیر

برای دانلود رمان حکم امیر به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده :

نیش خندی زد.
-خیلی توهمی هستی آهو.
ضربه ی به سینه ی امیر زد.
-آهو نه آهو خانوم.
به یک باره انگشتهای محکم و کشیده ی مردانه ش را دور مچ دست ظریف آهو که روی سینه ش بود زد و با یه حرکت به درخت کوبیدش.
-من هر جور بخوام صدات میزنم. تو اصلاً میدونی من کی ام؟
ترسید اما کم نیاورد. نیش خندی که روی اعصاب امیر می رفت را زد.
-تو نیم منم نیستی انقدر من من نکن دستمو ول کن.
تقلا کرد.
امیر دندون قروچه یی کرد آهو را محکم تر به درخت چسباند و فاصله ش را کم کرد انقدر که سینه ش به سینه ی آهو چسبیده بود.
-من همونیم که اگه بخوام میتونم یه کاری کنم اون رویای عروسی که ۵دیقه پیش داشتی با عشقت ازش حرف میزدی رو با خودت به گور ببری.
از حرف و ادعا امیررخنده ش گرفت به عقب هولش داد و با خنده گفت:
-برو کنار بابا دلت خوشه فکر کرده دوره قاجاره و اینم شاه مملکته.
امیر عقب رفت و آهو با خنده نگاهش کرد و راهش رت گرفت تا برود.
امیر نیش خندی زد.
-باور نکردی.
برگشت.
-چرا باور کردم…
مکثی کرد و با خنده کفت:
-تو یه آدم دیووونه ی که توهم خود بزرگ بینی داری.
و خنده کنان از امیر علی دور شد نفهمید و ندید با حرف هایش چه آتش کینه و انتقامی در دل امیر نشاند.
امیر با خشم برگشت مشتی تنه ی درخت کوبید با نگاهی مملو از خشم و کینه به دیوار سنگی زل زد و در دل نقش ها می کشید برای نشان دادن خودش و نشاندن آهو سر جایش..
نیش خنده عصبی زد سر چرخوند و به راهی که آهو رفت خیره شد.
-چنان بلایی به سرت بیارم که دیگه منو دیدی اون زبون درازتو کوتاه کنی دختره ی چمووش…

 

برای دانلود رمان حکم امیر کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.