رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان آوات بی صدا

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان آوات بی صدا

برای دانلود رمان آوات بی صدا به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان آوات بی صدا از مریم کشوری :

با ترس و وحشت ب مرد روبروم نگاه میکردم هیچ ذهنیتی ازش نداشتم ولی اون از امشب ب بعد شوهرم بود
ازش میترسیدم
‌قدم ب قدم بهم نزدیک میشد و من با هر قدمش ی قدم عقب میرفتم
تا اینکه ب دیوار خوردم و از حرکت ایستادم
با لبخند چندشش روبروم وایساد و کمربندشو دراورد………

***

_بچه چطور تکون میخوره برو باباتو مسخره کن
البته اونو مسخره نکن چون امشب میمیره
لبخند ترسناکی بعدش زد که رعشه به تنم افتاد
_را…راس میگم ح…سش می کنم میخوای دست بزنی
چشاش پر از هیچان شد ولی ظاهرش تغییر نکرد
از جام پاشدم و سینی رو کنار زدم متکا رو اوردم و زیر سرم گذاشتمو دراز کشید به کنارم اشاره کردم
_بیا بخواب دست بزن بهش
پهلوم دراز کشید لباسمو بالا دادم و دستشو روی شکمم گذاشتم دستای کسا ب قدری بزرگ بود که کل شکمم رو در بر میگرفت

***

خواستم مرغو ازش بگیرم که یکی موهامو کشید جیغی کشیدم که با جیغ من مرغه ترسید و پرید
با وحشت ب کسا با چشمای خونیش نگاه کردم
یا خدا فاتحه ام خونده اس
_ببب …خد..ا …خاتون..گ..ف،ت
_گوه خورد با تو ه*ر*ز*ه
_غلط کردم
بی توجه ب همه موهامو از زیر چادر کشید و ب سمت خونه رفت
حس میکردم پوست سرم اتیش گرفته و داره کنده میشه
از ترس بدنم میلرزید میکردم
_کسا گوه خوردم ب خدا خاتون گفت
زیر لب ب عربی ناسزا میگفت
_میخوای باز بزنی خوب بزن ولی جلو مردم نکن
تورو ب پیغمبر نکن
اخ اخ دردم میاد نکن
ولی اون انگار کر شده بود در حیاطو با لگد باز کرد و رفتیم داخل
همه اول با تعجب بعد بی تفاوت نگامون کردن
به طرف اتاق رفتیم …منو پرت کرد تو اتاق و درو قفل کرد.

 

برای دانلود رمان آوات بی صدا کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.