برای دانلود رمان آرامشی غریب به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن رمان آرامشی غریب از راضیه درویش زاده :
با توقف ماشینی پشت دیوار،
گریهاش قطع شد.
وحشت زده از جایش بلند شد و یک قدم عقب رفت. صدای بازوبسته شدن در ماشین و در آخر قدمهای محکمی که
به دیوار نزدیک میشد، آمد. دستش را محکم روی دهنش گذاشت. سرعت تپش قلبش باالاتر رفت. قدمها هر
لحظه نزدیک و نزدیکتر میشد و صدای زمخت مردی که گفت:
– بریم! کسی این جا نیست.
و اینبار صدای قدمهایشان که دور میشد، آمد. لیلی آرام چشمهایش را بست. نفسش را به راحتی بیرون داد و
بی رمق روی زمین نشست. صدای باز شدن در ماشین همزمان با صدای زنگ خوردن گوشی اش شد. هر سه مرد
به سرعت به سمت دیوار برگشتند و به سوی دیوار دویدند. وحشتزده جیغ بلندی زد و به سرعت گوشی را جواب داد.
با صدای بلند و بغضآلودی گفت:
– کسرا بیا تو رو خدا…
برای دانلود رمان آرامشی غریب کلیک کنید