رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه
رمان بوک – دانلود رمان

رمان آخرین دفاع

  • 1 ژوئن 2024
  • دسته‌بندی نشده
رمان آخرین دفاع

برای دانلود رمان آخرین دفاع به سایت رمان بوک خوش آمدید

مقداری از متن رمان آخرین دفاع از آذر یوسفی :

دو سرباز دست هایش را گرفتند و عقب کشیدند. رهام فریاد کشید:
-تازه می پرسی چرا این کارو کردم؟ توقع داشتی بذارم مالِ تو بشه؟
سیاوش به سختی از جایش بلند شد و در حالی که خونِ کنارِ لبش را با دست پاک می کرد، خنده کنان گفت:
-داداشِ گلم من ازت پرسیدم دوستش داری؟
اینبار با صدای فریادش، خون در رگ هایم منجمد شد:
-آره دوستش دارم! شنیدی؟ دوستش دارم و نمی ذارم هیچ کس از چنگم درش بیاره.
سرباز ها اورا عقب تر می کشیدند و من هر لحظه جلوتر می رفتم. دیگر هیچ کنترلی روی صدایم نداشتم وقتی ناباورانه گفتم:
-س… سیاوش؟
هر دو به سرعت سر چرخاندند و گویی تازه من را دیدند. نگاه سیاوش پر از شرمندگی و نگاه رهام پر از خشم و کینه بود.
گرمای دستِ نیما را روی بازویم احساس کردم و در یک لحظه نفهمیدم چه شد. گویی تمامِ تنفرم یک جا جمع شد و طوفان کرد. قدم های محکمم به سمتِ مردی که دست هایش توسط سرباز ها محاصره شده بود، برداشته شد. روبه رویش که ایستادم، نگاه پر نفرتم را حواله ی چشم هایش کردم و یک مرتبه، دستم بالا آمد و به شدت روی صورتش نشست.
صدای سیلی محکمی که در گوشش خواباندم، سکوتی که راهرو کلانتری را در برگرفته بود شکست. دستم گز گز می کرد و قلبم زجه می زد! من… چه کرده بودم؟ رهام را برای بهم زدن مراسم نامزدی ام با سیاوش زده بودم؟

 

برای دانلود رمان آخرین دفاع کلیک کنید

لینک کوتاه مطلب:
دیگر نوشته های
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
دانلود رمان - رمان بوک - دانلود رمان عاشقانه - رمان رایگان
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان بوک – دانلود رمان – رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.