برای دانلود داستان بلند مانیا به سایت رمان بوک خوش آمدید
مقداری از متن داستان بلند مانیا از دلآرا دشتبهشت|مهسا رمضانی :
– بخواب. خوب میشی. همه چیز از یادت میره. نبینم دوباره مثل پایین فکر کنیا. تو هیچ تقصیری نداری.
با نگاهی به چهرهاش که در اشک شناور است میگویم:
– تلاش میکنم.
مانند یک پدر دست نوازش بر سرم میکشد.
– آفرین دخترم.
و لبخند میزند.
میخواهد برود که دستش را میکشم و زمزمه میکنم:
– میشه نری؟
به ناچار کنارم مینشیند. دستش را محکم نگه میدارم. قطرات اشک را از صورتم پاک میکند.
جای لبهایش روی گونهام و بعد پایینتر میآید و نقش جدیدتری از دیشب روی لبهایم میزند. تا به حال کسی را در میان اشک بوسیدهای؟ حس عجیبی دارد.
برای دانلود داستان بلند مانیا کلیک کنید